انسان گاهی اوقات باید یک مقدار انصاف از خودش نشان بدهد باید یک مقدار بدون حب و بغض و بدون طرفداری و تعصب نسبت به مسائل نگاه کند و سعی کند در زندگی تعصب را کنار بگذارد هر کجا که تعصب باشد یک حقیقتی پوشیده میشود.
بزرگی میفرماید: امان از کسانی که تعصبشان زیاد و ایمانشان کم است، واقعا خیلی خطرناک است انسانی که تعصبش زیاد است چون به مسائل به دید حقیقت نگاه نمی کند فقط می خواهد نظر خودش را اعمال کند در این راه قسم میخورد و هزاران کار دیگر که نظرش را به دیگران تحمیل کند.
معمولاً اکثر مصرف کننده ها فکر می کنند که همه چیز را میدانند که این باعث می شود با سر خود راه بروند نمونه اش سفر کردن است اما غافل از اینکه ارزشمند ترین چیزی که در اختیارمان است زمان است و موضوع خیلی مهمتری که وجود دارد و ارزش زیادی هم دارد انرژی است، تمام دستاوردهای یک انسان خلاصه میشود در میزان انرژی که در آن شخص وجود دارد کسانیکه انرژی بالایی دارند نگاه مثبت تری را به مسائل پیرامون خود دارند، انرژی در جهان بیرونی پول است چرا ما انرژی خود را راحت خرج می کنیم و راحت این انرژی را هدر می دهیم بدون اینکه بدانیم انرژی بیرونی همان پول است چون ما پولمان را بدون حساب و کتاب خرج نمی کنیم ولی انرژی درونمان را خیلی راحت هدر میدهیم راحت می نشینیم پای صحبت های بی ارزش دیگران راحت با افرادی که نقطه اشتراکی با ما ندارند ارتباط برقرار می کنیم و با این افراد کارهای میکنیم که هیچ سود و منفعتی برای ما و زندگیمان ندارد و احیانا اگر فکر میکنیم سود دارند بعد از مدتی متوجه میشویم که تمام کارهای که برای آنها وقت و انرژی گذاشته ایم به ضررمان تمام شده است.
به همین دلیل است که در این سی دی می گوید با نادان سخن مگو این حرف خیلی راحت است ولی آیا میتوانیم اجرائی کنیم یا نه، اگر به زندگی گذشته مان نگاهی بیاندازیم که چگون روزهایمان شب می شد و شبهایمان روز ولی همگی به هیچ می گذشت، حالا که خدا ما را خیلی دوست داشت همزمان شدیم با دوره ای که جناب مهندس حضور دارند آموزشهای کنگره موجود است و ما میتوانیم به این آموزش به راحتی دست پیدا کنیم و زندگی خودمان را بسازیم، چرا برای ساختن زندگی خودمان اینقدر از خودمان مقاومت نشان می دهیم؟
در نوشته های کنگره آمده است
مقاومت:
تغییر جهت در جهت مثبت به نادانی افراد و تغییرات در جهت منفی به دانایی افراد بستگی دارد.
یعنی هر چقدر نادان تر باشیم سقوط بیشتری را تجربه می کنیم و هرچند داناتر باشیم سقوط کمتری را تجربه می کنیم، بعضی افراد واقعاً نادان هستند ولی بعضی افراد در ظاهر دانا هستند ولی خیلی نادان تر هستند امان از کسی که در ظاهر دانا ولی در باطن نادان به تمام معنا است.
دانایی این است که بدانیم چیزی را بلد نیستیم و اشراف کامل به زمان و مکان نداریم، برای خراب کردن هزار و یک دلیل کم است اما برای درست زندگی کردن یک دلیل کافی است(عقل) در مسیر زندگی و در راه سعادت و خوشبختی هر کس به اندازه ای به سعادت و خوشبختی دست پیدا می کند که عقلش کمکش کند هر چقدر عقل کامل تر باشد زندگی بهتر، آرامش بیشتر، درمان بهتر خواهد بود.
آدرس وبلاگ اصلی لژیون
http://c60mosadeghi.blogfa.com
آدرس کانال تلگرام لژیون پنچم
حقه های نفس
هر انسانی از زمانی که به دنیا می آید و تا زمانی که چشم از این دنیا میبندد بزرگترین کار و وظیفه اش حرکت کردن است، اما ما خیلی وقتها حرکت می کنیم اما نمیدانیم چطور و به کجا، و حرکت ما به سمت قهقرا میرود بعد از آن از خودمان میپرسیم که چرا اینگونه شد؟
چون از نفس خودمان غافل هستیم زندگی معجونی است که همه چیز در آن است خوب بد خیر شر، زشت زیبا، همه اینها وقتی با هم جمع شود آن وقت می شود زندگی، به خاطر همین وقتی خیلی از افراد در مسیر زندگی قرار می گیرند چون قانون زندگی کردن را بلد نیستند زندگی برای شان عذاب می شود چون راه و روش درست زندگی کردن را بلد نیستند اولین قانونی که باعث میشود افراد زندگی درستی داشته باشند این است که باید خودشان را بشناسند یعنی بتوانند بر نفس خود غلبه کنند و روی آن کار کنند زندگی جنگی است بین نفس و عقل، در زندگی مدام نفس یک چیزی میخواهد و عقل آن را وتو می کند و دوباره نفس یک کلک جدید می زند و از یک راه دیگر وارد میشود که عقل را دور بزند و فرمان و سکان عقل را در دست بگیرد تا عقل فرمان مورد نظر نفس را صادر کند به همین دلیل نفس و عقلمان همیشه در جنگ است همانطور که در سی دی رود گفته شده است بزرگترین جنگ جنگ افکار و عقاید است.
خیلی از مواقع انسان ها دوست دارند حرکت کنند ولی اسیر هستند در افکار و عقاید گذشته شان، ما اگر میخواهیم واقعاً زندگی کنیم باید حتما روی نفسمان کار کنیم نفسی که همیشه می گوید مواد بزن، دزدی بکن، بداخلاقی کن، حق مردم راپایمال کن این طور زندگی کردن اصلا ارزش ندارد.
نفس ذره ذره جلو میآید وقتی توان انسان را گرفت آن وقت انسان را به حال خودش رها میکند درست مانند کسی که وسط آسمان و زمین به یک طناب چسبیده و کسی نیست که کمکش کند نه زور بالا کشیدن خودش را دارد و نه دل رها کردن خودش را .
نفس یک کلک دیگری که میزند خصوصی سازی می کنند یعنی نفس ما را یک گوشه تنها گیر می اندازد و بعد به ما حمله می کند کاری که می کند این است که ما را اول از جمع خانواده، دوست جدا می کند زمانی که ما تنها شدیم درخواستش را رو میکند و آنقدر نفس زرنگ است که اول خواسته بزرگش را مطرح نمیکنند و نمیگوید که میخواهم بلای سرت بیاورم که بیچاره شوی نفس دست روی نقاط ضعف ما میگذارد و میگوید اگر این کار را بکنی، اگر مواد بزنی یک حال خوبی را پیدا میکنی که تا به حال تجربه نکردی، اینگونه می شود که ما آرام آرام اسیر نفسمان میشویم و روزبهروز سقوط بیشتری را تجربه میکنیم.
ما باید مواظب باشیم گوشه رینگ گیر نکنیم، در زندگی نفسمان مدام به ما حمله میکند اگر ما راه های مقابله با نفس را بلد نباشیم نفس وقتی دید زورمان به آن نمیرسد (زور ما در عقلمان است) وقتی عقل را از ما گرفت دیگر نمی توانیم تصمیمات عقلانی بگیریم زندگی ما میشود سراسر تصمیمات احساسی و از آنجایی که اعتیاد اول احساس را از بین میبرد دیگر ما چیزی برای داد و ستد نداریم دیگر نمی توانیم به کسی محبت کنیم نمی توانیم با خانواده رفتار درستی داشته باشیم در کل دیگر نمیتوانیم درست زندگی کنیم.
ما به کنگره می آییم آموزش می گیریم دانایی کسب می کنیم برای اینکه در زندگی اگر نفسمان خواست به ما حمله کند ما حمله نفسمان را دفع کنیم و بدلش را به نفسمان بزنیم ما باید همیشه کار دستمان نفسمان بدهیم تا نفسمان کار دست ما نداده.
آدرس وبلاگ اصلی لژیون
http://c60mosadeghi.blogfa.com
آدرس کانال تلگرام لژیون پنچم
رود
ما باید سعی کنیم در زندگی تمام جوانب را در نظر بگیریم و در هر موضوعی انسان های تک بعدی وسطحی نگر نباشیم برای انسانهای مصرف کننده سکه همیشه یک رو داشته است که آن رو هم همیشه در تهیه و مصرف مواد خلاصه می شد و خانواده همسر و فرزند همیشه از دست کارهای ما اسیر بودند باید حرف، حرف خودمان می شد چون فکر میکردیم مرد هستیم آنها را همیشه مجبور به خواسته های خودمان میکردیم چون همیشه در حال مصرف مواد مخدر بودیم وبه یک مصرف کننده و معتاد تبدیل شده بودیم از حال و روز خودمان خبر نداشتیم، خانواده از ترس آبرو با ما بیرون در نمی آمد ولی ما همینطور دیوانه وار برای خودمان ادامه میدادیم و آبروی خودمان و خانواده مان را از بین میبردیم چون نمی خواستیم دست از مصرف مواد برداریم در صورتی که می دانستیم تمام بدبختیهای زندگی ما را مواد مخدر بوجود آورده است چون همیشه از یک زاویه به زندگی نگاه میکردیم و به اتفاقاتی که در اطراف ما می افتاد توجه نمیکردیم هرچقدر جهانبینی ما قوی باشد میتوانیم اشراف کاملتری نسبت به مسائل زندگی داشته باشیم همه انسانها جهان بینی دارند و هیچ انسانی نیست که جهان بینی نداشته باشد ولی مقدار جهانبینی در افراد متفاوت است این بستگی به ما دارد که چقدر آموزش گرفته باشیم و دانایی کسب کرده باشیم و به فرمان عقل رسیده باشیم تا بتوانیم جهانبینی کاملتری داشته باشیم، انسانی که اطرافیان و خانواده برایش مهم نیست به همان اندازه نادان و جهان بینی پایینی دارد و به همان اندازه به موضاعات زندگی نگاه تک بعدی و سطحی دارد.
وقتی ما دست فرزندمان را میگیریم که به مدرسه ببریم فرزندمان از ما میخواهد که نزدیک مدرسه شدیم او را دیگر همراهی نکنیم باید یک مقدار فکر میکردیم از خودمان می پرسدیم که چرا فرزندمان راضی نیست دوستان و همکلاسی هایش ما را ببینند جواب واضح و روشن است چون قیافه خراب شده بود رنگ صورتمان پریده و زرد شده بود لاغر و نحیف شده بودیم و... به همین دلایل بود که فرزند ما میترسید دوستانش او را قضاوت کنند و آبرویش برود و خیلی از مسائل برای فرزندمان پیش بیاید، چرا به این موضوعات فکر نمیکنیم و عواقب کارمان را نمیسنجیم و دوباره مصرف میکنیم وهمه را در این مشکل که خودمان به وجود آورده ایم مقصر میدانیم اما هیچ کاری انجام نمی دهیم هیچ تصمیمی نمیگیریم که بتواند زندگی ما را بازگرداند تمام اینها به این خاطر است که مشکلاتمان را از یک زاویه و از یک بعد نگاه میکنیم و جهانبینی درستی نداریم.
انسانها وقتی سرشار از انرژی میشوند که بتوانند مشکلاتشان را حل کنند، کسی که بتوانند درست یک پله یعنی یک پنجم از مواد مصرفی اش را کم کند به این راحتی ها نمی تواند برگردد به مواد زدن ولی کسانی که ظاهری پله کم میکنند با یک بهانه کوچک دوباره مصرفکننده میشوند چون در ظاهر و سوری پله کم کرده اند و واقعی نیستند.
ما باید دقت کنیم زمانی که مشکلی برایمان پیش می آید ساده و زودباور نباشیم و هر چیزی ویا هر حرفی را زود قبول نکنیم و با یک حرف دوستمان دشمن نشود و برعکس با یک حرف دشمنمان سریع دوست نشود.
وقتی ما با کنگره آشنا می شویم برای اینکه درمان حاصل بشود و به تعادل برسیم باید برای هر موضوعی که در راه درمان و زندگی است تفکر کنیم تامل کنیم و تعقل کنیم چون ما در وادی اول یاد میگیریم که با تفکر ساختارها آغاز می گردد بدون تفکر هر آنچه هست رو به زوال است اگر می خواهیم درمان شویم اول باید تفکر کنیم که برای چه میخواهیم درمان شویم بعد از درمان چه کاری می خواهیم انجام بدهیم اگر تفکر نکنیم درمان ما هم به زوال میرود بهترین ساختارها هم بدون تفکر محکوم به نابودی است ما اگر در مسیر درست حرکت کنیم حتما میتوانیم صفت هایمان را تغییر بدهیم (وادی دهم).
در مسیر حرکت ما، همانند رود هستیم یک جاهایی از گذرگاه های پر پیچ و خم عبور میکنیم ودر طی مسیر سختی های زیادی را باید متحمل بشویم یک جاهایی هم به سر پایینی می افتیم یعنی سفر در کنگره طبق مراد و خواسته خودمان میشود و زندگی به کاممان است ولی هر سر پایینی یک سر بالایی هم دارد که باید در سر بالایی ها زحمت بیشتری بکشیم تلاش کنیم و زور بزنیم که سر بلایی را به پایان برسانیم تازه بعد از رسیدن به بالا می بینیم یک درخت یا یک سنگ بزرگ جلوی حرکتمان است باید یاد بگیریم که چطور از این مشکلات عبور کنیم، افراد خیلی زیادی در اطراف ما هستند، خیلی از افراد دوست ما هستند و شاید چند نفر هم دشمن ما باشند و چند نفر هم حسود که امکان دارد سنگی، چوبی، کفشی و... در رود (زندگی من) بیاندازند.
ما همان طور که از خودمان مراقبت میکنیم باید مواظب مسیر هم باشیم که از چه مسیرهایی عبور میکنیم و در آنجا چه خبر است نباید فکر کنیم خودمان تنها هستیم، چون همیشه خانواده، همسر، فرزند، جامعه، اقوام، آبرو و اعتبار در کنار ما هستند پس ما باید به غیر از خودمان از اینها هم مراقبت کنیم و همیشه با دید باز و۳۶۰ درجه با آگاهی و دانایی از این مسیرها گذرکنیم تا کوچکترین آسیبی به خودمان و اطرافیانمان وارد نگردد.
آدرس وبلاگ اصلی لژیون
http://c60mosadeghi.blogfa.com
کانال تلگرام لژیون پنجم شعبه حر
ما به چگونگی به وجود آمدن هستی فکر نمیکنیم زیرا برایمان عادی شده است اما با تفکر متوجه می شویم نمی توان آن را درک کرد.
در کتاب قرآن نیز ما را به تفکر و دیدن این شگفتی ها توجه داده شده و هشدار می دهد هیچ چیز در هستی بدون حساب و کتاب خلق نشده و هستی بسیار سریع الحساب است، اگر از قوانین دور شویم بلافاصله تاوان اشتباه را میدهیم و توسط همین قوانین توبیخ می شویم مثل بی احتیاطی در زندگی که به حوادث ختم میشود، اگر کره زمین نیز از مدار خود خارج شود نابود میشود و این سیستم طوری طراحی شده است که خود را ترمیم میکند.
قانون زندگی ما را از مصرف موادمخدر منع کرده و ما با مصرف آن دچار مشکل می شویم در مورد الکل، دروغ، بد رفتاری و غیره نیز به همین صورت، اگر به انسانها کمک نکنیم هستی و انسانها نیز به ما کمک نمی کنند، غیبت کنیم غیبت ما را میکنند زیرا خداوند کائنات را بر این اصل بنا کرده است، در جهان هر موضوع برای هدف و کارکرد مشخصی به وجود آمده و ادیان نیز بر همین اساس برای هدف وضع، شده اند و نباید برای هر موضوعی دین را دستاویز قرار داد، مثلاً طب و نباید بگذاریم از دین در هر زمینه ای سواستفاده شود طبابت خاص افرادیست که تخصص آن را دارند حتی طبیب سنتی باید دوره های طب عمومی را گذرانده باشد، در دنیا همه چیز بر مبنای علم بنا شده است و به همین دلیل همه درد و رنج بشر از دانش های کشف نشده است.
در دنیا درمانی برای اعتیاد ندارند و فقط از روش های نگهدارنده استفاده می کنند به منظور کنترل بیماری، اما ما در کنگره به علم آن رسیده ایم بصورت آکادمی، یعنی برای درمان اعتیاد ما نیاز به شفاخانه نداریم و فقط آموزش می دهیم و اعتقاد داریم در آکادمی موردنظر آموزشها باید به زبان انگلیسی باشد و کشور ما پرچمدار آن خواهد بود.
امروز شاید این موضوع مضحک باشد اما حقیقت این نیست و باید در شاخه های مختلف در آن آموزش داد با راهاندازی این دانشگاه مسائل جدیدی از علم شناخت انسان به وجود می آید؛ما هنوز بیماری های روانی را به عنوان اختلال میشناسیم و برایمان قابل درمان نیست هنوز به لایههای زیرین انسان پی نبرده ایم و برایمان موجود نیست ناشناخته است، ما انسان را یکپارچه می بینیم اما برایمان بسیاری مطالب حتی در مورد چشم نهفته و پنهان است باید به شناخت برسیم تا همه مطالب چه در صور آشکار و جسم وچه در صور پنهان را با هم ببینیم و ما اگر میخواهیم در این کار و همینطور در زندگی پیشرفت کنیم باید یاد بگیریم فرامین و قوانین را مو به مو اجرا کنیم مثل قوانین الهی، ما هنوز باور نداریم که عکس العمل هر کاری به ما برمیگردد فرامین شامل قوانین شهری، راهنمایی و همه قوانین محیط زندگی ما می شود، در کنگره نیز باید قوانین را مو به مو اجرا کرد این سیستم نیاز به انسان های فداکار دارد و باید خود را با سیستم مطابقت بدهند بنای کنگره برای پیشرفت نیاز به انسان های صالح و سالم دارد که زحمت زیادی روی خود کشیده و از ناخالصی ها زدوده شده اند و به صراط مستقیم قدم نهاده اند ما پرونده ای را پذیرفته ایم که همه از انجامش وا مانده اند و اکنون می خواهیم خدمت کنیم.
کنگره مثل گردباد سبز است وقتی به چرخش در میآیند در چرخش اول همه زائده های حلبی و کهنه به کناری پرت میشوند در میانه گردباد باز افراد منفی به بیرون پرت می شود و افرادی به مرکز گردباد می رسند که خالص و پاک باشند آنها که در صراط مستقیم قدم نهاده اند و اینان از آنجا عروج و صعود میکنند.
نویسنده : مسافرعلیرضا حسنی
تایپ : مسافر فرهنگ
آدرس وبلاگ اصلی لژیون
http://c60mosadeghi.blogfa.com
کانال تلگرام لژیون پنجم شعبه حر
به جرأت می توان گفت انسان تنها موجودی است که قدرت و اختیار دارد و این اختیار و مختار بودن دلیل بارزی است بر آزاده بودن انسان، چون انسان عقل و روح دارد می تواند در مشکلات و مسائل زندگی حق انتخاب داشته باشد که چه راهی را برود و چه راهی را نرود چه کاری را انجام بدهد ویا چه کاری را انجام ندهد، به خاطر اینکه انسان هم عقل دارد و هم اختیار نه محکوم به گذشته است و نه مجبور به آینده، خیلی از افراد مدام در گذشته خود سیر میکنند و در گذشته گیر کرده اند و مجبور هستند به آینده، فکر میکنند چون در گذشته مصرفکننده بوده اند است مجبور هستند تا آخر عمر مصرف کننده باقی بمانند در صورتی که اگر انسان بخواهد میتواند گذشته خود را کنار بگذارد و آینده خود را بسازد چون امروز ما آینده ما است و ما باید یاد بگیریم که آینده ی ما را امروز میسازد و امروز ما را گذشته ما ساخته است و ما اگر بخواهیم میتوانیم گذشته و آینده خودمان را با دست خودمان تغییر بدهیم.
گاهی اوقات صفات ما انسان ها می تواند خوب باشد و گاهی بد امروز میتوانیم بهترین باشیم یا فردا بدترین این دلیل بر آزاده بودن انسان هاست که می توانند مسیرشان را خودشان انتخاب کنند که برده شیطان باشند یا ارباب خودشان، انسان هایی که میخواهند تغییر صفت بدهند مجبور به کار و تلاش هستند، ما اگر خواهان جایگاه گذشته ی قبل از مصرف هستیم باید تلاش کنیم آدم ها بد نیستند، بلد نیستند خیلی از افراد جامعه با صفت های بدشان زندگی می کنند چون راه درست زندگی کردن و تغییر صفت را بلد نیستند، ولی خدا را شکر ما در جایی هستیم که توانسته ایم به خودمان اشراف پیدا کنیم نقطه ضعف ها و نقطه قوت های خودمان را بشناسیم و اگر بخواهیم میتوانیم طبق اختیار خودمان روی خودمان کار کنیم، کنگره تنها جایی است که هم ابزار و هم زمان را در اختیار ما میگذارد که بتوانیم تغیر کنیم، صفت گذشته در انسان صادق نیست به انسان امید می دهد که اگر انسان بدی هستیم می توانیم انسان خوبی شویم اگر انسان خوبی هستیم می توانیم انسان خیلی بهتری شویم اما هشدار هم میدهد که اگر حواسمان نباشد از بد هم بدتر میشویم.
انسانی آزاده است که آزادی درون داشته باشد ما باید آزاد از بندهای درونی باشیم بندهایی مثل کینه، انتقام، نفرت، وحشت، ترس، حسادت، غیبت کردن اینها بندهایی است که از درون دست و پای انسان را غل و زنجیر می کند و انسان دیگر قادر به انجام هیچ کاری نیست ما با تلاش می توانیم صفات گذشته را تغییر دهیم و به آزادی برسیم یعنی خلاصی از تمام قید و بندهایی که تمام شان در مسیر راه زندگی جلوی پیشرفته انسان را می گیرند کنگره نیاییم که از مصرف مواد رها شویم بلکه کنگره بیایم تا از قید و بندها رها شویم، کنگره می آییم که ترک کنیم ؟! نه باید کنگره بیاییم که درک کنیم انسان بودن را، زندگی کردن را، درک کنیم تغییر کردن را