علت اصلی که از دیرباز تا به امروز تاکید شده است به فرهنگ مطالعه این است که، وقتی انسان کتاب می خواند مطالب جدیدی را یاد می گیرد و می آموزد احساس خوبی پیدا می کند، چون وقتی یک موضوع تازه و جدید که انسان تا به حال اطلاعاتی از آن نداشته را وقتی فرا می گیرد دو اتفاق درون انسان می افتد، اول حال خوبی به انسان دست میدهد، دوم میخواهد این اطلاعات و این حس و آموزش را انتقال دهد چون این کار برای انسان لذت بخش است.
وقتی به قصه آفرینش انسان و فلسفه خلقت آدم پی می بریم، علت اصلی که انسان مغرور شد این بود که علم الهی به انسان آموزش داده شد، انسان وقتی علم الهی را فرا گرفت مسئول ملائک شد امتیاز انسان نسبت به دیگر فرشتگان خدا میزان دانش و دانایی بود، وقتی هم که ملائک به انسان سجده کردند انسان فهمید که یک برتری نسبت به دیگر مخلوقات خداوند دارد.
از ابتدا هم دانایی و اطلاعات و دانش عامل امتیاز برتری انسان بود ما به جایگاه و موقعیت خودمان باید کتاب بخوانیم و مطالعه کنیم ما در مقاطعی یکسری کتاب ها را می خوانیم که به ما آسیب میزند چون در موقعیت و جایگاه بدی قرار داریم حالمان را خراب میکند وحس بدی پیدا میکنیم، انسانها باید بر اساس نیازشان سراغ منابع اطلاعاتی مورد نیاز خود بروند تا بتوانند مشکلاتشان را به بهترین شکل حل کنند.
ما باید همیشه مطالعه داشته باشیم چه در سفر اول و چه در سفر دوم و همیشه خودمان را عادت بدهیم به مطالعه حتی هر شب به مدت چند دقیقه و یا چند صفحه از یک کتاب خوب، ما باید هرشب به کودکانمان قصه تعریف کنیم تا آنها با قصه به خواب بروند با این روش از کودکی به کودکانمان آموزش میدهیم که کتاب بخوانند و مطالعه داشته باشند، اکثر آموزه های دینی، تربیتی و قرآنی ما در قالب قصه روایت شده است مثل داستان ابراهیم پیامبر، حضرت حود، یوسف پیامبر، چون انسان پیام را در فرمت قصّه بهتر درک میکند و ماندگاری بیشتری در ذهن دارد.
نتیجه میگیریم دانش و اطلاعات و دانایی همواره نیاز انسانها بوده، هست، و خواهد بودچون مطالعه انسان را آموخته و آداپته نگه میدارد.