انسانهایی که دچار مشکل و گرفتاری هستند مشکلشان نشأت گرفته از جهل و ناآگاهیشان است، جهل در واقع عدم شناخت است، عدم شناخت یعنی نبودن آگاهی به همین دلیل یک قانون در جهان هستی وجود دارد به اسم قانون اضداد یعنی قانون ضدها در این قانون اضداد که پایه و شناخت هر انسانی است میگوید هر چیز بر مبنای ضد خودش و مخالف خودش قابل شناسایی است، یعنی اگر ما چیزی ضدش را نشناسیم راجب به آن موضوع نمیتوانیم به شناخت برسیم، قدیم یک شعری بود که میگفت قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید یعنی هر کس که حال خراب را تجربه کرده باشد قدر سلامتی و حال خوش را می داند.
ما همه میگوییم خداشناس هستیم و خدا را دوست داریم و از خدا میترسیم ولی همه ما خدا نشناسیم، ما خدا را نمیشناسیم چون خداوند ضد ندارد چیزی علیه خداوند وجود ندارد، اما اگر میگوییم خدا را می شناسیم فقط ذره ای کوچک از قوانین خداوند را میشناسیم و اگر هر کسی ادعا کند که خداوند را بیشتر می شناسد یعنی قوانین خداوند را بیشتر بلد است وگرنه خدا را نمی شناسد، مادر مطالبی می توانیم اشراف داشته باشیم که ضد یا مخالف داشته باشد یا آگاهی ما راجع به آن موضوع بالاتر باشد، به همین دلیل است که قانون اضداد یک ابزاری است برای انسان هایی که می خواهند به تکامل یا پیشرفت برسند.
گفتیم که کار اضداد برای تکامل و پیشرفت انسان است ولی اگر من نتوانم خوب را از بد تشخیص بدهم هیچ وقت به رشد و ترقی نمیرسم من اگر نتوانم زشت را از زیبا تشخیص بدهم هیچ وقت نمی توانم زیبایی را درک کنم مثل شیطان، شیطان در لفظ یک نیروی مخرب و بازدارنده است اما نقش اصلی شیطان تکامل انسان است، چون اگر شیطان نباشد من لاف خدایی می زنم و مدام به حرکت اشتباه خودم ادامه میدهم در واقع شیطان و یا نیروهای بازدارنده یک نوع سنگ محک یا عیار هستند برای منِ انسان و میزان خداشناسی هر کس نشان میدهد که چقدر خلوص و یا عیار بهتری دارد. به همین خاطر است که هر کس نیروهای منفی را بیشتر بشناسد دارای عیار بالاتری است به شرطی که بتواند تشخیص بدهد خوبی ها کدام هستند به همین خاطر است که ما در وادی پنجم میگوییم دوری از ضدارزشها، چون دوری از ضد ارزشها به همین راحتی نیست، وظیفه شیطان ایحاد اصطحکاک و مانع بر سر پیشرفت منِ انسان است.
کسانی که توانستند به این نیرو غلبه کنند در اصل لیاقت خودشان را به اثبات رسانده اند وقتی که لیاقت خودمان را به اثبات رساندیم جایگاه بالاتر و بالاتری را تجربه می کنیم و این موضوع در جایگاه جدیدمان هم باز صادق است یعنی وقتی رفتیم یک جایگاه بالاتر دوباره شیطان با یک ترفند جدیدتر به سراغمان می آید تا دوباره ما را از مسیر اصلی منحرف کند، مثل یک سفر اولی که می آید سفر دوم از سفر دوم که کمک راهنما شد، اگر در سفر اول و دوم شیطان یک کلک دوزاری به ما میزد حالا میآید برای کمک راهنما یک کلک صد تومانی میزند و اگر کمک راهنما نتوانسته باشد به تشخیص برسد به طرفة العینی مغلوب شیطان می شود، پس هرچقدر جایگاه ما تغییر کند باید امتحانات سخت تری را از سر بگذرانیم تا لیاقت خودمان را ثابت کنیم.
شیطان خودش به تنهایی قادر به لمس فیزیکی و نیروی فیزیکی نیست به همین خاطر از یکسری ابزار استفاده میکند تا به خواسته و هدف خود برسد، شیطان از دو طریق مستقیم و غیرمستقیم میتواند ما را از مسیر و هدفمان خارج کند اول از طریق الهام مستقیم یعنی حرف زدن با خودمان، نجوا کردن در گوش خودمان و دوم از طریق القاء از طریق شئی به انسان، و یا انسان به انسان در مدت محدود یا نامحدود، وظیفه ی شیطان رسوا کردن آدمهایی است که لاف الهی بودن می زنند یا سنگ محکی است برای مشخص کردن عیار هر کس و درصد خلوص هر کس هم مشخص کننده این است که چقدر تحت فرمان نیروهای شیطانی است.
این تمثیل تحت تاثیر نیروهای شیطانی مختص افرادی است که توسط آن افراد فرمان های شیطان به اجرا میرسد و به عمل می نشیند معمولا افرادی که مواد می زنند، قرص های روانگردان میخورند، کارهای ضد ارزشی می کنند برده شیطان هستند، کارگر و کارمند شیطان هستند.