در کنگره معمولاً رسم بر این است که وقتی میخواهند مطلبی را بیان کنند در قالب یک تمثیل و مثال بیان می کنند که هر شخص بتوانند خودش را در قالب آن مثال برانداز کند.
تمام انسانها وقتی قدم به این دنیا می گذارند و وارد زندگی میشوند همیشه دنبال آرامش هستند اما گاهی اوقات دنبال آرامش رفتن بر اساس حقّهای نفس انسان را گمراه می کند و به سمت ناآرامی سوق می دهد، به همین دلیل در مقاطعی از زندگی آسایش جایش را با آرامش عوض میکند در صورتی که دو مقوله جداگانه هستند.
ما باید بدانیم قوانین عالم هستی یک سری قوانین ثابت هستند که نوشته نشدند ولی کاملاً جاری هستند که منعکس کننده و بازتاب عملکرد ما انسانهاست.یک چشمه که از درون خودش فوران میکند راه خودش را باز میکند و در این مسیر سختی های زیادی شامل حالش میشود در این مسیر از سنگها چالهها درختان می گذرد و دوباره به جریان و مسیر خود ادامه میدهند تا به دریا برسد جایی که در آن آرامش را احساس خواهد کرد.اما انسانی که این سختی ها را نتواند تحمل کند و مثل رود جوشش نداشته باشد حتما در مسیر زندگی یک جاهایی دچار مشکل میشود و از حرکت باز می ایستد اگر حرکت نکند باعث میشود راکد بماند واین باعث گندیدن میشود و در باتلاق و تاریکی فرو میرود.در مسیر رود همیشه زندگی، آبادانی و سر سبزی وجود دارد که باعث میشود به دیگر جانداران هم کمک کند و سازندگی ایجاد کند،ولی در جایی مثل مرداب و گندآب هیچ آبادانی و سرسبزی وجود ندارد و حشرات موذی مانند زالو، کرم، وپشه در آن زندگی میکنند و مانند سیاه چاله ها همه چیز را در خود حل میکند.انسان ها میتوانند فاضلابهای جوشان باشند ولی میتوانند به چشمه های خروشان تبدیل شوند مانند کمک راهنماها، مرزبانها، سفر دومی ها،و....
نتیجه اعمال ما انسان ها است که ما را تبدیل به فاضلاب های جوشان و یا چشمه های خروشان می کند.ما می توانیم این اختلاف پتانسیل را با دانایی تفکر تجربه و آموزش به دست بیاوریم و کارهای ضد ارزشی انجام ندهیم تا بتوانیم سالم و درست به بحر و اقیانوس برسیم.