وادی دهم

هر انسانی هر کاری را مداوم و تکرار گونه در طی زمان انجام ‌دهد، آن کار وآن فعل جزیی از وجود انسان می شود و آن فرد با کارهایش شناخته می‌شود مانند دروغگویی، دروغگویی یک نوع صفت است این کار باعث می‌شود که فرد با صفت دروغگو شناخته شود.

چگونه میشود یک صفت بد را به صفت خوب تغییر داد؟آموزش صحیح همراه با تجربه مفید برای رسیدن به دانایی موثر و این نیازمند تمرین، تغییر و مهارت می باشد.

وادی دهم امید را به انسان ها می دهد به یک انسان بد، این امید را می‌دهد که اگر صفات بدی را با خود حمل می کند نگران و ناامید نباشد چون می توان این صفات بد را تغییر داد.

 این وادی به انسانهای درست هم تلنگر می‌زند که اگر از اعمال و افکار خود غافل شوند دچار سقوط به اعماق تاریکی میشوند.

همه انسان ها دوست دارند آزاد باشند ولی هر کس به اندازه فهم و عقل خود آزادی را معنا می کنند خیلی ها هرج و مرج، بی قید و بند بودن و..... را آزادی می دانند.

ولی انسانی آزاد است وحریت دارد که از درون آزاد شده باشد یعنی توانسته باشد صفت های بد را رها کنند و به دنبال صفت های خوب انسانی باشد، همه صفت های بد مانند بندهای نگهدارنده و نیروهای منفی و بازدارنده هستند که نمی‌گذارند انسان به مقام انسانیت برسد.

وادی دهم به ما می‌گوید هیچ انسانی محکوم به گذشته نیست و مجبور به آینده هم نیست یعنی ما نباید افسوس گذشته و چیزهایی را که از دست داده ایم را بخوریم و خود را سرزنش کنیم.

 ما مجبور به آینده هم نیستیم چون می توانیم آینده خود را با سعی و تلاش تغییر بدهیم.

این یعنی تغییر صفت که باعث می‌شود ما شیوه و روش زندگی خود را عوض کنیم و راه درست را انتخاب کنیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم و خطاهای گذشته را تکرار نکنیم.

صفت گذشته در انسان صادق نیست یعنی هر انسانی مانند گیرنده است و هر گیرنده ای فرستنده هم می باشد ما پیام ها را از هستی میگیریم صداها را می شویم اجسام را لمس می کنیم این باعث می شود که مانند فرستنده این اعمال را انتشار بدهیم،

مانند راهنما که مثل گیرنده پیام‌ها را گرفته و الان برای ما انتشار می‌دهد.

سه چیز می‌تواند صفت های انسان را تغییر بدهند نور، صوت، حس،

نور راه را در تاریکی به ما نشان می‌دهند مانند خداوند که در عالم هستی فرمان می دهد ویا کنگره که راه را به ما نشان میدهد.

صوت مانند حرفهایی است که ما در کنگره می شنویم مانند درست زندگی کردن و انسان بودن، ولی اگر ما حس نداشته باشیم که نوری را که دیده ایم و صوتی را که شنیده ایم در زندگیمان اجرا کنیم با شکست مواجه می شویم.

برای زندگی بهتر ما باید تغییر کنیم بعد از تغییر، تبدیل می‌شویم و در آخر ترخیص، برای تغییر با آمدن به کنگره و گرفتن پیام های درست و گوش کردن به حرف های راهنما و اجرائی کردن این فرامین ما به انسانهایی درست تبدیل میشویم،که اشتباهات گذشته را انجام نمی دهیم، ولی برای ترخیص شدن نیاز به اذن خداوند است و هم خواست خودمان باید خواست باشد.

بندهایی که امروزه به دست ما خورده شده همه ریشه در گذشته دارد اگر خودمان را رها نکنیم در آینده هم این بندها به ما می چسبند. اما بندها یک خاصیت دارند همگی ظاهر قشنگی دارند و خود را زرین و طلایی نشان می‌دهند،اما رفته رفته رنگ از نقاب بر می دارند و می بینیم که فلزی بی ارزش مانند حلبی و آهن زنگ زده هستند و اصلاً ارزش حمل کردن نداشته اند مانند:خانه، پول شهوت، قمار، کینه، و نفرت هیچکس با این ها نتوانسته زندگی خوبی داشته باشد و به آرزوهایش برسد.

 خاصیت بند اسیر کردن است

وقتی بندی به دست و پای آدم می‌خورد هر چقدر تلاش کنی محکم‌تر و تنگ‌تر می‌شود مانند دستبند و پابند کلانتری 

ما امروز می توانیم بهترین باشیم اگر دیروز بدترین بودیم و باید حواسمان باشد که بهترین بمانیم،و گرنه باز بدترین می‌شویم و این به لیاقت و جایگاه ما بستگی دارد که الان کجا ایستاده ایم. پس حواسمان باشد که بعد از تغییر بهترین بمانیم و تبدیل به انسان شویم تا به نحو احسن ترخیص شویم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.